به تهران برمیگردیم...

دو هفته ی فوق العاده پر از تنش و برنامه رو پشت سر گذاشتم...فردا اگه خدا بخواد بارو بندیل رو جمع می کنم و برمیگردم تهران، راستش دلتنگ تهران هم شدم، دلتنگ اتاقم، دلتنگ تراسی که پر از گل کرده بودم... خیلی حرف برای نوشتن هست ولی فعلا مشغول جمع و جور کردن وسایل هستم.... ان شاالله وقتی رسیدم به مقصد می نویسم...

*** خداجان شکرت که هستی....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.